با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Derby

    ˈdɜːrbi ˈdɜːrbi ˈdɑːbi
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      derbies

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable
    ورزش شهرآورد، داربی، دربی (رقابت ورزشی بین دو تیم همشهری)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - The first derby match between Taj (Esteghlal) vs Persepolis took place on April 5, 1968, at Amjadieh Stadium
    - نخستین مسابقه‌ی شهرآورد بین تاج (استقلال) و پرسپولیس در ۵ آوریل ۱۹۶۸ میلادی [برابر با ۱۶ فروردین ۱۳۴۷ شمسی] در ورزشگاه امجدیه برگزار شد.
    - The football derby between the two rival teams drew a huge crowd of fans.
    - داربی فوتبال بین دو تیم رقیب شمار زیادی از هواداران را به خود جلب کرد.
    - The derby between the two soccer teams was intense, with both sides fighting for the win.
    - دربی بین این دو تیم فوتبال پرشور بود و هر دو طرف برای پیروزی می‌جنگیدند.
    noun countable
    ورزش مسابقه (که شرکت در آن برای همه آزاد است)
    - a bicycle derby
    - مسابقه‌ی دوچرخه‌سواری
    - fishing derby
    - مسابقه‌ی ماهیگیری
    noun countable
    ورزش مسابقه‌ی اسب‌دوانی (ویژه‌ی اسب‌های سه‌ساله)
    - the champion of the derby
    - قهرمان مسابقه‌ی اسب‌دوانی
    - Many people attend the derby each year to watch the horses race and place bets on the winner.
    - افراد زیادی هر ساله در مسابقه‌ی اسب‌دوانی حضور پیدا می‌کنند تا مسابقه‌ی اسب‌ها را تماشا کنند و روی برنده شرط‌بندی کنند.
    noun countable
    derby, دربی (نوعی کلاه نمدی لبه‌دار سخت که برآمدگی بالای آن گرد است)
    انگلیسی آمریکایی دربی (نوعی کلاه نمدی لبه‌دار سخت که برآمدگی بالای آن گرد است)
    - the old man's derby
    - دربی پیرمرد
    - The derby was a popular accessory among the upper class in the early 20th century.
    - دربی در اوایل قرن بیستم اکسسوری محبوبی در میان طبقه‌ی بالا بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد derby

    1. noun A felt hat that is round and hard with a narrow brim
      Synonyms: bowler-hat, bowler, derby hat, plug-hat

    ارجاع به لغت derby

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «derby» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/derby

    لغات نزدیک derby

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار