فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Destabilize

diːˈsteɪbəlaɪz diːˈsteɪbəlaɪz

گذشته‌ی ساده:

destabilized

شکل سوم:

destabilized

سوم‌شخص مفرد:

destabilizes

وجه وصفی حال:

destabilizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

غیر‌ثابت کردن، بی‌ثبات کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Foreign agents tried to destabilize his government.

عوامل خارجی کوشیدند دولت او را متزلزل کنند.

The flood had a destabilizing effect on prices.

سیل ثبات قیمتها را برهم زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد destabilize

  1. verb make unstable
    Synonyms:
    destabilise
    Antonyms:
    stabilize

ارجاع به لغت destabilize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «destabilize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/destabilize

لغات نزدیک destabilize

پیشنهاد بهبود معانی