به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Destabilize

diːˈsteɪbəlaɪz diːˈsteɪbəlaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    destabilized
  • شکل سوم:

    destabilized
  • سوم شخص مفرد:

    destabilizes
  • وجه وصفی حال:

    destabilizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • غیر‌ثابت کردن، بی‌ثبات کردن
    • - Foreign agents tried to destabilize his government.
    • - عوامل خارجی کوشیدند دولت او را متزلزل کنند.
    • - The flood had a destabilizing effect on prices.
    • - سیل ثبات قیمتها را برهم زد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد destabilize

  1. verb Make unstable
    Synonyms: destabilise
    Antonyms: stabilize

ارجاع به لغت destabilize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «destabilize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/destabilize

لغات نزدیک destabilize

پیشنهاد بهبود معانی