فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Disaggregation

ˌdɪsəˌɡrɛˈɡeɪʃən ˌdɪsəˌɡrɛˈɡeɪʃ(ə)n

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

تفکیک، جداسازی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The disaggregation of responsibilities in the company led to increased efficiency.

تفکیک مسئولیت‌ها در شرکت افزایش کارایی را به دنبال داشت.

The disaggregation of data is important for understanding specific trends.

جداسازی داده‌ها برای درک روندهای خاص مهم است.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت disaggregation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disaggregation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disaggregation

لغات نزدیک disaggregation

پیشنهاد بهبود معانی