جستجو در وب انجام دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I'll do a web search to find the nearest Italian restaurant.
برای پیدا کردن نزدیکترین رستوران ایتالیایی، یک جستجو در وب انجام می دهم.
Before you buy anything, it's wise to do a web search for reviews.
قبل از خرید هر چیزی، عاقلانه است که برای بررسی ها، یک جستجو در وب انجام دهید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «do a web search» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/do-a-web-search