با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Duffel

    ˈdəfl̩ ˈdʌfl̩
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    شکل نوشتاری دیگر این لغت: duffle

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun
    پارچه‌ی پشمی ضخیم خواب‌دار (پرز‌دار)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    - The old army blankets were made of duffel.
    - پتوهای قدیمی ارتش از پارچه‌ی پشمی ضخیم ساخته شده بودند.
    - duffle curtains
    - پرده‌های پشمی ضخیم
    noun
    لباس و تجهیزات شخصی قابل‌حمل (سرباز یا کوهنورد و غیره)
    - athlete's duffel
    - وسایل شخصی قابل‌حمل ورزشکار
    - The soldier carried his heavy duffle on his shoulder.
    - سرباز لباس و تجهیزات شخصی سنگین خود را روی شانه‌اش حمل کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد duffel

    1. noun A coarse heavy woolen fabric
      Synonyms: duffle, duffel-bag, duffle-bag

    ارجاع به لغت duffel

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «duffel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/duffel

    لغات نزدیک duffel

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی