آخرین به‌روزرسانی:

Ecosystem

ˈiːkoʊˌsɪstəm ˈiːkəʊˌsɪstɪm

شکل جمع:

ecosystems

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

بوم‌سازگان، اکوسیستم (کلیه‌ی موجودات زنده در منطقه و چگونگی تأثیر آن‌ها بر یکدیگر و محیط زیست)

Restoring damaged ecosystems is crucial for environmental health.

بازسازی اکوسیستم‌های آسیب‌دیده برای سلامت محیط‌زیست حیاتی است.

Each organism in an ecosystem plays a unique role in maintaining balance.

هر موجود زنده در اکوسیستم، نقش منحصربه‌فردی در حفظ تعادل ایفا می‌کند.

noun countable

اکوسیستم (سامانه‌ای پیچیده‌ از افراد، فرایندها، فعالیت‌ها، به‌ویژه در حوزه‌ی فناوری)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Social media platforms have created a powerful ecosystem that influences public opinion.

پلتفرم‌های رسانه‌های اجتماعی، اکوسیستم قدرتمندی ایجاد کرده‌اند که بر افکار عمومی تأثیر می‌گذارد.

In today’s tech world, surviving outside the ecosystem of big companies is increasingly difficult.

در دنیای فناوری امروز، بقا خارج از اکوسیستم شرکت‌های بزرگ روزبه‌روز دشوارتر می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ecosystem

  1. noun environment
    Synonyms:
    environs ecological community

ارجاع به لغت ecosystem

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ecosystem» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ecosystem

لغات نزدیک ecosystem

پیشنهاد بهبود معانی