یازدهم، یازدهمین، یکیازدهم، یک قسمت از یازده قسمت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the eleventh person
نفر یازدهم
the eleventh of the month
یازدهم ماه
An eleventh share of the money is mine.
یک یازدهم پول به من میرسد.
He kept resisting, but at the eleventh hour he consented and got on the train.
او مقاومت میکرد؛ ولی در آخرین لحظه موافقت کرد و سوار قطار شد.
در آخرین لحظه، در آخرین فرصت، درست پیش از آنکه دیر بشود
در آخرین فرصت، درست قبل از اینکه کار از کار بگذرد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «eleventh» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/eleventh