با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Empoison

American: emˈpɔɪzən British: ɪmˈpɔɪzn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • verb - transitive
    (قدیمی) زهرین کردن، سمی کردن، زهرآگین کردن
  • verb - transitive
    تلخکام کردن، عقدهای و بدخلق کردن، کینهور کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد empoison

  1. verb To have a destructive effect on
    Synonyms: canker, envenom, infect, poison

ارجاع به لغت empoison

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «empoison» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/empoison

لغات نزدیک empoison

پیشنهاد بهبود معانی