شکل جمع:
eyewinkersمژه (معمولاً بهصورت جمع میآید)
her long eyewinkers
مژههای بلندش
The actress wore dramatic false eyewinkers.
این هنرپیشه مژههای مصنوعی نمایشی زده بود.
کالبدشناسی پلک
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The doctor examined her eyewinker.
پژشک پلکش را معاینه کرد.
She gently massaged her eyewinker.
پلکش را بهآرامی ماساژ داد.
محرک (چیزی مانند ذرهی خارجی در چشم که چشم را تحریک میکند و باعث چشمک زدن میشود)
The tiny eyewinker caused persistent irritation in her left eye.
محرک ریز باعث سوزش مداوم در چشم چپ او شد.
She had to visit the doctor to have the eyewinker removed.
مجبور شد به پزشک مراجعه کند تا او محرک را خارج کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «eyewinker» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/eyewinker