فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Firefighting

ˈfaɪrˌfaɪt̬ɪŋ ˈfaɪəˌfaɪ.tɪŋ

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

آتش‌نشانی، اطفای حریق

Firefighting techniques have evolved over the years.

تکنیک‌های آتش‌نشانی در طول سال‌ها تکامل یافته است.

Firefighting requires courage and quick decision-making.

اطفای حریق به شجاعت و تصمیم‌گیری سریع نیاز دارد.

noun uncountable

(عمل)‌ وقت گذاشتن (روی مسائل فوری)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The manager's firefighting approach hindered the team's ability to focus on long-term goals.

رویکرد وقت گذاشتن روی مسائل فوری مدیر مانع از توانایی تیم برای تمرکز بر اهداف بلندمدت شد.

The project suffered from constant firefighting, preventing any meaningful progress from being made.

این پروژه از وقت گذاشتن روی مسائل فوری مداوم رنج می‌برد و از هرگونه پیشرفت قابل توجهی جلوگیری می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت firefighting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «firefighting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/firefighting

لغات نزدیک firefighting

پیشنهاد بهبود معانی