آخرین به‌روزرسانی:

Firing Line

ˈfaɪərɪŋ laɪn ˈfaɪərɪŋ laɪn

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: firing-line

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

(نظامی) خط آتش

The commander ordered the troops to advance to the firing line and prepare for combat.

فرمانده دستور داد نیروها تا خط آتش پیشروی کنند و برای نبرد آماده شوند.

The sound of gunfire echoed across the firing-line as the soldiers engaged in a fierce battle.

هنگامی که سربازان درگیر نبردی شدید بودند، صدای تیراندازی در سراسر خط آتش پیچید.

noun

مجازی خط مقدم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

As a journalist, he was always on the firing line of breaking news.

او به‌عنوان یک روزنامه‌نگار همیشه در خط مقدم اخبار فوری بود.

The company's new product put them on the firing line of the market.

محصول جدید این شرکت آن‌ها را در خط مقدم بازار قرار داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد firing line

  1. noun line of battle
    Synonyms:
    front front line line battle line battlefront enemy line

ارجاع به لغت firing line

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «firing line» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/firing-line-2

لغات نزدیک firing line

پیشنهاد بهبود معانی