شکل جمع:
fishmongersانگلیسی بریتانیایی ماهیفروش، فروشندهی ماهی
I asked the fishmonger for recommendations on which type of fish to buy.
از ماهیفروش خواستم که توصیههایی در مورد اینکه کدام نوع ماهی را خریداری کنم، ارائه دهد.
The fishmonger filleted the salmon with precision and skill.
فروشندهی ماهی سالمون را با دقت و مهارت فیله کرد.
انگلیسی بریتانیایی ماهیفروشی (fishmonger's)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We bought our salmon from the local fishmonger's and it was delicious.
سالمون خودمون رو از ماهیفروشی محلی خریدیم و اون خوشمزه بود.
My friend works at the fishmonger's.
دوستم در ماهیفروشی کار میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fishmonger» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fishmonger