شکل جمع:
flapjacksانگلیسی بریتانیایی بیسکویت جو
The flapjack at the bakery was too dry.
بیسکویت جوی آن شیرینیپزی خیلی خشک بود.
My grandma makes the best flapjacks.
مامانبزرگم بهترین بیسکویتهای جو رو درست میکنه.
انگلیسی آمریکایی پنکیک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I love to eat flapjacks for breakfast.
عاشق خوردن پنکیک در وعدهی صبحانه هستم.
I always order a plate of flapjacks when I go to the diner.
همیشه وقتی به داینر (نوعی رستوران کوچک) میرم یه بشقاب پنکیک سفارش میدم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «flapjack» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flapjack