فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Flapjack

ˈflæpdʒæk ˈflæpdʒæk

شکل جمع:

flapjacks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

انگلیسی بریتانیایی بیسکویت جو

The flapjack at the bakery was too dry.

بیسکویت جوی آن شیرینی‌پزی خیلی خشک بود.

My grandma makes the best flapjacks.

مامان‌بزرگم بهترین بیسکویت‌های جو رو درست می‌کنه.

noun countable

انگلیسی آمریکایی پنکیک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

I love to eat flapjacks for breakfast.

عاشق خوردن پنکیک در وعده‌ی صبحانه هستم.

I always order a plate of flapjacks when I go to the diner.

همیشه وقتی به داینر (نوعی رستوران کوچک) می‌رم یه بشقاب پنکیک سفارش می‌دم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flapjack

  1. noun pancake
    Synonyms:
    hotcake griddlecake flapcake battercake flannel cake johnnycake

ارجاع به لغت flapjack

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flapjack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flapjack

لغات نزدیک flapjack

پیشنهاد بهبود معانی