فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Flowchart

ˈfloʊtʃɑːrt ˈfləʊtʃɑːt

شکل جمع:

flowcharts

توضیحات:

همچنین می‌توان از flow diagram به‌جای flowchart استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

روندنما، فلوچارت، نمودار جریان (نموداری برای نمایش گرافیکی و مرحله‌به‌مرحله‌ی یک فرایند، الگوریتم، یا گردش کار)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

A flowchart helps identify unnecessary steps in a process.

فلوچارت به شناسایی مراحل غیرضروری در فرایند کمک می‌کند.

Before writing the code, the developer drew a flowchart of the algorithm.

قبل‌از نوشتن کد، توسعه‌دهنده نمودار جریان الگوریتم را ترسیم کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The manager used a flowchart to explain the new workflow to the team.

مدیر برای توضیح روند کاری جدید به اعضای تیم از فلوچارت استفاده کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flowchart

  1. noun a diagram that shows the steps of a process or system using symbols such as arrows, rectangles, and diamonds
    Synonyms:
    flow diagram flow sheet

ارجاع به لغت flowchart

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flowchart» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/flowchart

لغات نزدیک flowchart

پیشنهاد بهبود معانی