آخرین به‌روزرسانی:

Fluoridate

ˈflʊr- / / ˈflɔːr- ˈflʊərədeɪt ˈflʊərədeɪt

معنی

adverb

دارای فلورید کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fluoridate

  1. verb subject to fluoridation; treat with fluoride
    Synonyms:
    fluoridize fluoridise

ارجاع به لغت fluoridate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fluoridate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fluoridate

لغات نزدیک fluoridate

پیشنهاد بهبود معانی