Freestanding

ˌfriːˈstændɪŋ ˌfriːˈstændɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: free-standing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خودایستا، غیرمتصل، بدون تکیه‌گاه (مربوط به چیزی که بر پای خود ایستاده و پشت‌بند و نگه‌دار دیگری ندارد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The freestanding bookshelf in the living room adds a touch of elegance to the space.
- قفسه‌ی کتاب خودایستا در اتاق نشیمن حس زیبایی را به آن مکان می‌بخشد.
- free standing tower
- دکل خودایستا
adjective
مجزا، مستقل، آزاد (بدون وابستگی به سازمان و غیره‌ی دیگر)
- I work in a a free-standing clinic.
- در یک کلینیک مستقل کار می‌کنم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد freestanding

  1. adjective Standing apart; not attached to or supported by anything
    Synonyms: separate

ارجاع به لغت freestanding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «freestanding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/freestanding

لغات نزدیک freestanding

پیشنهاد بهبود معانی