عامیانه یارو، مرد، شخص، آقا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
That gink over there is known for his incredible guitar skills.
آن شخص در آنجا بهخاطر مهارتهای باورنکردنیاش در گیتار معروف است.
That gink at the coffee shop orders the same drink every morning.
آن شخص در کافیشاپ هر روز صبح همان نوشیدنی را سفارش میدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gink» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gink