فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gluteus

ˈɡluːt̬iəs ˈɡluːtiəs

شکل جمع:

glutei

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: glutaeus

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

کالبدشناسی عضله‌ی سرینی، ماهیچه‌ی سرینی، عضله‌ی باسن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

His gluteus muscles were sore after the intense workout.

عضلات سرینی او بعداز تمرین شدید درد می‌کردند.

The athlete focused on strengthening their gluteus for better performance.

ورزش‌کار برای عملکرد بهتر روی تقویت عضلات سرینی خود تمرکز کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gluteus

  1. noun any one of three large skeletal muscles that form the buttock and move the thigh
    Synonyms:
    gluteus muscle gluteal muscle glute

Collocations

gluteus maximus

ماهیچه‌ی سرینی بزرگ

ارجاع به لغت gluteus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gluteus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gluteus

لغات نزدیک gluteus

پیشنهاد بهبود معانی