فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Grilled

ˈɡrɪld ɡrɪld

سوم‌شخص مفرد:

grills

وجه وصفی حال:

grilling

معنی‌ها

adjective

نرده‌دار، معجردار، دارای دیواره‌ی مشبک

adjective

کباب‌شده، بریان، پخته (روی کباب‌پز)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد grilled

  1. verb to question closely
    Synonyms:
    interrogated
  1. adjective cooked over an outdoor grill
    Synonyms:
    barbecued broiled
  1. verb ask questions pointedly
    Synonyms:
    questioned interrogated probed pumped
    Antonyms:
    answered

ارجاع به لغت grilled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «grilled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grilled

لغات نزدیک grilled

پیشنهاد بهبود معانی