فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gyroscope

ˈdʒaɪrəskoʊp ˈdʒaɪrəskəʊp

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

مکانیک ژیروسکوپ، چرخش‌نما

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The pilot relied on the gyroscope to stabilize the aircraft during turbulent weather.

خلبان برای تثبیت هواپیما در هوای متلاطم به ژیروسکوپ متکی بود.

The gyroscope spun rapidly, maintaining its balance despite the forceful movements.

ژیروسکوپ به‌سرعت می‌چرخید و علی‌رغم حرکات نیرومند تعادلش را حفظ می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gyroscope

  1. noun rotating mechanism in the form of a universally mounted spinning wheel that offers resistance to turns in any direction
    Synonyms:
    gyro

ارجاع به لغت gyroscope

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gyroscope» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gyroscope

لغات نزدیک gyroscope

پیشنهاد بهبود معانی