فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Gyro

ˈdʒaɪˌroʊ ˈdʒaɪərəʊ

معنی‌ها

noun abbreviation

gyrocompass

noun abbreviation

gyroscope

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun plural abbreviation

جیرو، کباب اسلامبولی (قطعه‌ی سیلندری شکلی از گوشت گوسفند یا گاو که وسط آن سیخ عمودی قرار داردو نزدیک شعله‌ی گاز دور می‌گردد و قطعات نازک گوشت کباب شده را از آن می‌برند)

noun plural abbreviation

ساندویچ کباب اسلامبولی (gyros هم می‌نویسند)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد gyro

  1. noun gyrator
    Synonyms:
    spinner gyroscope whirligig gyrostat

ارجاع به لغت gyro

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gyro» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gyro

لغات نزدیک gyro

پیشنهاد بهبود معانی