شکل نوشتاری این لغت در حالت اسم (Noun): hair trigger
حساس، زودانگیز
The little girl had a hair-trigger temper and would get angry at the smallest provocation.
دختر کوچولو خلقوخوی حساسی داشت و با کوچکترین تحریک عصبانی میشد.
Be careful what you say around him, he has a hair-trigger temper.
مراقب حرفهایی که در اطرافش میزنی، باش. او خلقوخوی زودانگیزی دارد.
ماشهی حساس، ماشهی مویی (ماشهای که با کوچکترین فشار تیر را خالی میکند)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The detective's finger hovered over the hair trigger, ready to fire at any moment.
انگشت کارآگاه روی ماشهی حساس بود و هر لحظه آماده بود شلیک کند.
The gunman's weapon had a hair trigger, allowing him to shoot quickly and without hesitation.
اسلحهی مرد مسلح دارای ماشهی مویی بود که به او امکان میداد سریع و بدون مکث شلیک کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hair-trigger» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hair-trigger