با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Hard Disk (drive)

ˈhɑːrdˈdɪskˈdraɪv ˈhɑːrdˈdɪskˈdraɪv hɑːddɪskdraɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    کامپیوتر دیسک سخت، هارد دیسک
    • - The virus in the software was programmed to corrupt the hard disk.
    • - ویروس موجود در نرم‌افزار به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی شده بود که هارد دیسک را خراب کند.
    • - The capacity of a hard disk drive is usually expressed in megabytes.
    • - معمولاً ظرفیت هارد دیسک بر حسب مگابایت بیان می‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hard disk (drive)

  1. noun permanent computer memory
    Synonyms: hard disk drive, hard drive, tape drive, Winchester drive

ارجاع به لغت hard disk (drive)

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hard disk (drive)» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hard-disk-drive

لغات نزدیک hard disk (drive)

پیشنهاد بهبود معانی