فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hard Disk (drive)

ˈhɑːrdˈdɪskˈdraɪv ˈhɑːrdˈdɪskˈdraɪv hɑːddɪskdraɪv

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

کامپیوتر دیسک سخت، هارد دیسک

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The virus in the software was programmed to corrupt the hard disk.

ویروس موجود در نرم‌افزار به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی شده بود که هارد دیسک را خراب کند.

The capacity of a hard disk drive is usually expressed in megabytes.

معمولاً ظرفیت هارد دیسک بر حسب مگابایت بیان می‌شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hard disk (drive)

  1. noun permanent computer memory
    Synonyms:
    hard drive hard disk drive Winchester drive tape drive

ارجاع به لغت hard disk (drive)

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hard disk (drive)» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hard-disk-drive

لغات نزدیک hard disk (drive)

پیشنهاد بهبود معانی