ژنتیکی، ذاتی، غریزی
The instinct to protect one's offspring is hard-wired into most animals.
غریزهی محافظت از فرزندان در اکثر حیوانات وجود دارد.
The desire for social connection is hard-wired in human beings.
میل به ارتباط اجتماعی در انسانها ذاتی است.
کامپیوتر سیمبندیشده، سیمبستی، همپیوند
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a hard-wired terminal
پایانهی همپیوند
The hard-wired network connection provided faster internet speeds.
اتصال شبکه با سیمبندی، سرعت اینترنت بالاتری را فراهم میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hard-wired» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hard-wired