وظیفه داشتن، تکلیف داشتن، تعهد داشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Parents have an obligation to care for their children.
والدین وظیفه دارند از فرزندان خود مراقبت کنند.
I have a legal obligation to pay my taxes.
من تعهد قانونی دارم که مالیات خود را بپردازم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «have an obligation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/have-an-obligation