Heft

heft heft
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
سنگین، ثقیل، بخش عمده، بلند کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He hefted his load on his shoulders.
- او بار خود را بر دوش کشید.
- He picked the stone up and hefted it.
- او سنگ را برداشت و سنگینی آن را سنجید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد heft

  1. verb Lift or elevate
    Synonyms: heave, heave up, heft up
  2. noun The property of being large in mass
    Synonyms: heftiness, massiveness, ponderousness, ponderosity

ارجاع به لغت heft

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «heft» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/heft

لغات نزدیک heft

پیشنهاد بهبود معانی