Herringbone

ˈherɪŋboʊn ˈherɪŋbəʊn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
تیره‌ی پشت و دنده‌های شاه‌ماهی (که طرحی مشابه طرح پر مرغ دارد)، (مجازی - طرح) جناغی، دنده‌ای

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun verb - transitive verb - intransitive
(نقش و بافت پارچه‌ی پشمی) جناغی، دنده‌سان
noun verb - transitive verb - intransitive
(سوزن‌دوزی و آجرچینی) چپ راست، جناغی، هفت هشتی، دنده‌ماهی
noun verb - intransitive verb - transitive
(اسکی) حرکت جناغی (به سوی بالا)، حرکت جناغی کردن
noun verb - intransitive verb - transitive
(سوزن دوزی - پارچهبافی - آجر کاری و غیره) دارای طرح جناغی کردن، چپ راست چیدن (آجر) یا بافتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد herringbone

  1. noun A pattern of columns of short parallel lines with all the lines in one column sloping one way and lines in adjacent columns sloping the other way; it is used in weaving, masonry, parquetry, embroidery
    Synonyms: herringbone pattern

ارجاع به لغت herringbone

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «herringbone» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/herringbone

لغات نزدیک herringbone

پیشنهاد بهبود معانی