با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Honeymoon

ˈhʌnimuːn ˈhʌnimuːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    honeymooned
  • شکل سوم:

    honeymooned
  • سوم شخص مفرد:

    honeymoons
  • وجه وصفی حال:

    honeymooning
  • شکل جمع:

    honeymoons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable uncountable B1
    ماه‌عسل
    • - Joan and I spent our honeymoon in Washington.
    • - من و جون ماه‌عسل خود را در واشنگتن گذراندیم.
    • - That couple spent their honeymoon exploring the streets of Paris.
    • - آن زوج ماه‌عسل خود را با گشت‌وگذار در خیابان‌های پاریس گذراندند.
  • noun countable
    مجازی ماه‌عسل، دوران خوشی، روزهای خوش
    • - The honeymoon between the prime minister and the parliament did not last long.
    • - ماه‌عسل نخست‌وزیر و مجلس شورا چندان طولانی نبود.
    • - The prime minister enjoyed a brief honeymoon after being elected.
    • - نخست‌وزیر پس از انتخاب شدن از دوران خوشی کوتاه لذت برد.
  • verb - intransitive
    ماه‌عسل رفتن، برای ماه‌عسل به جایی رفتن
    • - They honeymooned in Yazd.
    • - آن‌ها ماه‌عسل خود را در یزد گذراندند.
    • - They decided to honeymoon in Bali.
    • - آن‌ها تصمیم گرفتند برای ماه‌عسل به بالی بروند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد honeymoon

  1. noun
    Synonyms: post-nuptial vacation, married couple's first holiday, wedding trip, first month after marriage

ارجاع به لغت honeymoon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «honeymoon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/honeymoon

لغات نزدیک honeymoon

پیشنهاد بهبود معانی