پزشکی هورمونی، مربوط به هورمون
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
Her mood swings were attributed to hormonal fluctuations.
نوسانات خلقی او به نوسانات هورمونی نسبت داده شد.
The teenagers experience many hormonal changes during puberty.
نوجوانان در دوران بلوغ، تغییرات هورمونی زیادی را تجربه میکنند.
Her dietary choices were influenced by her hormonal cycle.
انتخابهای غذایی او تحتتأثیر چرخهی هورمونی او بود.
عصبانی و احساساتی، دارای روحیات نامیزان (بهدلیل نوسانات هورمونهای جنسی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The sudden mood swings were a clear sign that he was hormonal.
نوسانات خلقی ناگهانی، نشانهی آشکاری از نامیزان بودن روحیات او بود.
My significant other was hormonal and overly emotional last week.
هفتهی گذشته، شریک عاطفیام عصبانی و بیشازحد احساساتی بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hormonal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hormonal