فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Horsy

ˈhɔːrsi ˈhɔːsi

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

وابسته به یا مانند اسب، اسب‌سان، اسب‌مانند، اسبی (به‌ویژه دارای هیکل گنده و بدقواره یا چهره‌ی دراز و دارای اسباب صورت بزرگ) اسب هیکل، اسب چهره

She has a horsy face.

او سیمای اسبی دارد.

adjective

(وابسته به یا علاقه‌مند به اسب و اسب‌سواری و شکار با اسب) اسب دوست، سوارکاری دوست، اهل سواری و شکار (horsey هم می‌نویسند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

His daughters are as horsy as he is.

دخترهایش هم مانند خودش اسب‌دوست هستند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت horsy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «horsy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/horsy

لغات نزدیک horsy

پیشنهاد بهبود معانی