Horsy

ˈhɔːrsi ˈhɔːsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
وابسته به یا مانند اسب، اسب‌سان، اسب‌مانند، اسبی (به‌ویژه دارای هیکل گنده و بدقواره یا چهره‌ی دراز و دارای اسباب صورت بزرگ) اسب هیکل، اسب چهره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- She has a horsy face.
- او سیمای اسبی دارد.
adjective
(وابسته به یا علاقه‌مند به اسب و اسب‌سواری و شکار با اسب) اسب دوست، سوارکاری دوست، اهل سواری و شکار (horsey هم می‌نویسند)
- His daughters are as horsy as he is.
- دخترهایش هم مانند خودش اسب‌دوست هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت horsy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «horsy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/horsy

لغات نزدیک horsy

پیشنهاد بهبود معانی