آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Inbound

ˈɪnbaʊnd ˈɪnbaʊnd

معنی inbound | جمله با inbound

adjective

به درون، وارد شونده، داخل مرز، محصور در حدود معینی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

inbound goods

کالاهای به مقصد داخل

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد inbound

  1. adjective directed or moving inward or toward a center
    Synonyms:

ارجاع به لغت inbound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inbound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inbound

لغات نزدیک inbound

پیشنهاد بهبود معانی