فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Inboard

ˈɪnˌbɔːrd ˈɪnbɔːd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adjective adverb
    به‌ طرف مرکز کشتی، داخل کشتی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد inboard

  1. adjective Located within the hull or nearest the midline of a vessel or aircraft
    Antonyms: outboard

ارجاع به لغت inboard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inboard

لغات نزدیک inboard

پیشنهاد بهبود معانی