آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Ingrowing

ˈɪŋˌɡroʊɪŋ ˌɪnˈɡrəʊɪŋ ˌɪnˈɡrəʊɪŋ

معنی ingrowing | جمله با ingrowing

adjective

درون‌رویان، فرورونده در گوشت، رشد‌کننده در درون، زیر گوشت روینده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Ingrowing hair.

مویی که (سرش) توی گوشت فرو رفته است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد ingrowing

  1. adjective growing abnormally into the flesh
    Synonyms:

ارجاع به لغت ingrowing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ingrowing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ingrowing

لغات نزدیک ingrowing

پیشنهاد بهبود معانی