فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Inlaid

ˌɪnˈleɪd ˌɪnˈleɪd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

میناکاری‌شده، منبت‌کاری‌شده، جواهر‌نشان‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

an inlaid cigarette box

قوطی سیگار خاتم (کاری شده)

a crown inlaid with diamonds

تاج مرصع به الماس

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an inlaid table

میز مزین به خاتم‌کاری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inlaid

  1. adjective highly decorated
    Synonyms:
    enameled checkered parqueted mosaic

ارجاع به لغت inlaid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inlaid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inlaid

لغات نزدیک inlaid

پیشنهاد بهبود معانی