فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Inland

ˈɪnlənd ˈɪnlənd ˈɪnlənd ˈɪnlənd ˈɪnlənd ˈɪnlənd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb

درون کشور، درون‌مرزی، داخله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

inland waterways

آب‌راه‌های درون‌بومی

the island's inland

درون‌بوم (سرزمین‌های داخلی) جزیره

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The road extends several miles inland.

جاده چندین مایل در خشکی ادامه دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inland

  1. adjective interior
    Synonyms:
    central inward heartland provincial back-country upcountry midland backland hinterland boondocks
    Antonyms:
    coastal border frontier

ارجاع به لغت inland

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inland» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inland

لغات نزدیک inland

پیشنهاد بهبود معانی