آیکن بنر

راهنمای استفاده از بخش «لغات من» در فست دیکشنری

راهنمای استفاده از بخش «لغات من»

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Innervation

ˌɪnɜːrˈveɪʃn ɪnɜːˈveɪʃn

معنی innervation | جمله با innervation

noun uncountable

پزشکی عصب‌رسانی، عصب‌دهی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Proper innervation is necessary for the skin to sense touch and temperature.

عصب‌رسانی مناسب برای احساس لمس و دما در پوست لازم است.

This textbook explains the innervation of the muscles in great detail.

این کتاب درسی، عصب‌دهی ماهیچه‌ها را با جزئیات فراوان توضیح می‌دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت innervation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «innervation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/innervation

لغات نزدیک innervation

پیشنهاد بهبود معانی