با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Intermediation

American: ˈɪntəˌmiːdɪˈeɪʃən British: ˈɪntəˌmiːdɪˈeɪʃən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
میانجی‌گری، مداخله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intermediation

  1. noun The act of intervening for the purpose of bringing about a settlement
    Synonyms: mediation

ارجاع به لغت intermediation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intermediation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intermediation

لغات نزدیک intermediation

پیشنهاد بهبود معانی