زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

Intermediation

ˌɪnt̬ərmiːdiˈeɪʃn ˌɪnt̬ərmiːdiˈeɪʃn ˈɪntəˌmiːdɪˈeɪʃən

معنی intermediation | جمله با intermediation

noun uncountable

میانجی‌گری، واسطه‌گری، مداخله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Effective intermediation can enhance collaboration in business negotiations.

واسطه‌گری موثر می‌تواند همکاری در مذاکرات تجاری را افزایش دهد.

She specializes in the intermediation of real estate transactions.

او در واسطه‌گری معاملات املاک و مستغلات تخصص دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد intermediation

  1. noun the act of intervening for the purpose of bringing about a settlement
    Synonyms:
    mediation

ارجاع به لغت intermediation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intermediation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intermediation

لغات نزدیک intermediation

پیشنهاد بهبود معانی