آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Intermesh

ˌɪntərˈmɛʃ ˌɪntəˈmɛʃ

گذشته‌ی ساده:

intermeshed

شکل سوم:

intermeshed

سوم‌شخص مفرد:

intermeshes

وجه وصفی حال:

intermeshing

معنی intermesh | جمله با intermesh

verb - intransitive verb - transitive

در هم قفل شدن، در هم رفتن، بهم پیوستن، در هم تنیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

The fingers of the two hands intermesh tightly when holding a rope.

انگشتان دو دست هنگام گرفتن طناب به‌طور محکم در هم قفل می‌شوند.

The threads intermesh to form a dense fabric.

نخ‌ها در هم تنیدند تا پارچه‌ای متراکم شکل دهند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت intermesh

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intermesh» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intermesh

لغات نزدیک intermesh

پیشنهاد بهبود معانی