گذشتهی ساده:
internalizedشکل سوم:
internalizedسومشخص مفرد:
internalizesوجه وصفی حال:
internalizingدرونی کردن، باطنی ساختن، داخلی کردن، نهادینه کردن، پذیرفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It is important for students to internalize the information they learn in order to apply it effectively in real-life situations.
مهم است که دانشآموزان اطلاعاتی را که یاد میگیرند، جهت به کار بردن به طور موثر در شرایط واقعی نهادینه کنند.
It took me a while to internalize the fact that I had won the competition.
کمی طول کشید تا بپذیرم که پیروز رقابت شدهام.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «internalize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/internalize