شکل جمع:
islesادبی جزیره، آبخوست (معمولاً کوچک)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He dreamed of retiring to a quiet little isle.
او رویای بازنشستگی در جزیرهای کوچک و آرام را در سر داشت.
They spent their honeymoon on a tropical isle.
آنها ماه عسل خود را در جزیرهی گرمسیری گذراندند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «isle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/isle