جنجال به پا کردن، سر و صدا راه انداختن، اعتراض شدید کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She kicked up a fuss when she found out her flight was cancelled.
وقتی فهمید پروازش لغو شده است، جنجال به پا کرد.
He's likely to kick up a fuss if he doesn't get his way.
اگر به خواستهاش نرسد، احتمالاً سر و صدا راه میاندازد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «kick up a fuss» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kick-up-a-fuss