احساس/مزه بدی به جا گذاشتن، خاطره بدی به جا گذاشتن، تاثیر ناخوشایندی داشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The whole experience left a bad taste in my mouth.
کل این تجربه احساس بدی در من به جا گذاشت.
His rude comments left a bad taste in everyone's mouth.
نظرات بی ادبانه او تاثیر ناخوشایندی بر همه گذاشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «leave a bad taste in your mouth» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/leave-a-bad-taste-in-your-mouth