همچنین limpsey و limsy نیز نوشته میشود ولی حالت نوشتار limpsy رایج است.
لنگان، بیحال، بیرمق، سست، ضعیف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The limpsy child could barely walk.
کودک بیحال بهسختی میتوانست راه برود.
the limpsey old man
پیرمرد ضعیف
The limsy girl struggled to walk up the stairs.
دختر بیرمق بهسختی از پلهها بالا رفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «limpsy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/limpsy