امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Locking

American: ˈlɑːkɪŋ British: ˈlɒkɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    locked
  • شکل سوم:

    locked
  • سوم‌شخص مفرد:

    locks

معنی

B2
قفل‌شدنی، قفل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد locking

  1. verb Fasten with a lock
    Synonyms:
    interning jailing incarcerating imprisoning immuring detaining
    Antonyms:
    unlocking unclasping unfastening
  1. verb Hold in a locking position
    Synonyms:
    fastening securing confining walling operating interlacing clasping linking latching hooking gripping meshing bolting barring curling caging engaging
  1. noun The act of locking something up to protect it
    Synonyms:
    lockup

ارجاع به لغت locking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «locking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/locking

لغات نزدیک locking

پیشنهاد بهبود معانی