فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Lunchbox

ˈlʌntʃbɑːks ˈlʌntʃbɒks

شکل جمع:

lunchboxes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

ظرف غذا، جعبه‌ی غذا، جعبه‌ی خوراکی، ظرف خوراکی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He forgot his lunchbox on the kitchen table.

او جعبه‌ی خوراکی خود را روی میز آشپزخانه فراموش کرد.

Her lunchbox was decorated with stickers of her favorite animals.

ظرف غذای او با برچسب‌های حیوانات مورد علاقه‌اش تزئین شده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I bought a new lunchbox for the upcoming school year.

برای سال تحصیلی پیشِ‌رو، ظرف خوراکی جدیدی خریدم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lunchbox

  1. noun a container used for carrying meals, typically for lunch

ارجاع به لغت lunchbox

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lunchbox» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lunchbox

لغات نزدیک lunchbox

پیشنهاد بهبود معانی