با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Lyric

    ˈlɪrɪk ˈlɪrɪk
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      lyrics

    توضیحات

    شکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای سوم: lyrical

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun plural B2
    موسیقی متن ترانه، متن آهنگ، لیریکس (به واژگانی گفته می‌شود که یک ترانه را می‌سازند)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - The lyrics of that song are so beautiful.
    - متن ترانه‌ی آن آهنگ بسیار زیباست.
    - The lyrics of that rap song are so clever and witty.
    - لیریکس آن آهنگ رپ بسیار هوشمندانه و کنایه‌آمیز است.
    noun countable
    ادبیات (شعر) غنایی، غزل، احساسی
    - She read a sad lyric that made her cry.
    - غنایی غمگینی خواند که او را به گریه انداخت.
    - She wrote a beautiful lyric about her hometown.
    - او غزلی زیبا درباره‌ی زادگاهش سروده است.
    adjective
    ادبیات غنایی، غزلی، احساسی، پرشور، شاعرانه، موسیقیایی، رمانتیک
    - The songwriter's lyrical melodies told stories of love, loss, and redemption.
    - ملودی‌های احساسی داستان‌هایی از عشق، از دست دادن و رستگاری را روایت می‌کرد.
    - The poet's lyrical words captivated me, evoking emotions I never knew I had.
    - کلام شاعرانه‌ی شاعر مرا مجذوب خود کرد و احساساتی را برانگیخت که هرگز نمی‌دانستم دارم.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد lyric

    1. adjective musical
      Synonyms: choral, coloratura, mellifluous, melodic, melodious, poetic, songful, songlike, tuneful

    ارجاع به لغت lyric

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «lyric» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lyric

    لغات نزدیک lyric

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی