فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Macro

ˈmækroʊ ˈmækroʊ ˈmækrəʊ ˈmækrəʊ ˈmækrəʊ

شکل جمع:

macros

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

کامپیوتر ماکرو (الگویی قابل برنامه‌ریزی که دنباله‌ای از ورودی‌های مشخص را به دنباله‌ای از خروجی‌های ازپیش‌مشخص تبدیل می‌کند)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

The macro reduced the coding time.

ماکرو زمان کدنویسی را کاهش داد.

The macro's efficiency improved the overall performance of the application.

کارایی ماکرو عملکرد کلی برنامه را بهبود بخشید.

prefix

بزرگ، درشت، در مقیاس بزرگ، ماکرو (-macro)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Scientists use macrofossils to study past ecosystems and environments.

دانشمندان از بزرگ‌فسیل‌ها برای مطالعه‌ی اکوسیستم‌ها و محیط‌های گذشته استفاده می‌کنند.

Macromolecules are complex molecules composed of many smaller units.

ماکرومولکول‌ها مولکول‌های پیچیده‌ای هستند که از تعداد زیادی واحد کوچک‌تر تشکیل شده‌اند.

adjective

درشت، کلان، ماکرو

The macro structure of the building was visible from afar.

ساختار کلان ساختمان از دور نمایان بود.

The macro lens captured the details of the insect's wings.

لنز ماکرو جزئیات بال‌های حشره را ثبت کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد macro

  1. noun a single computer instruction that results in a series of instructions in machine language
    Synonyms:
    macro instruction

ارجاع به لغت macro

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «macro» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/macro

لغات نزدیک macro

پیشنهاد بهبود معانی