با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Macro

ˈmækroʊ ˈmækroʊ ˈmækrəʊ ˈmækrəʊ ˈmækrəʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    macros

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
کامپیوتر ماکرو (الگویی قابل برنامه‌ریزی که دنباله‌ای از ورودی‌های مشخص را به دنباله‌ای از خروجی‌های ازپیش‌مشخص تبدیل می‌کند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The macro reduced the coding time.
- ماکرو زمان کدنویسی را کاهش داد.
- The macro's efficiency improved the overall performance of the application.
- کارایی ماکرو عملکرد کلی برنامه را بهبود بخشید.
prefix
بزرگ، درشت، در مقیاس بزرگ، ماکرو (-macro)
- Scientists use macrofossils to study past ecosystems and environments.
- دانشمندان از بزرگ‌فسیل‌ها برای مطالعه‌ی اکوسیستم‌ها و محیط‌های گذشته استفاده می‌کنند.
- Macromolecules are complex molecules composed of many smaller units.
- ماکرومولکول‌ها مولکول‌های پیچیده‌ای هستند که از تعداد زیادی واحد کوچک‌تر تشکیل شده‌اند.
adjective
درشت، کلان، ماکرو
- The macro structure of the building was visible from afar.
- ساختار کلان ساختمان از دور نمایان بود.
- The macro lens captured the details of the insect's wings.
- لنز ماکرو جزئیات بال‌های حشره را ثبت کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد macro

  1. noun A single computer instruction that results in a series of instructions in machine language
    Synonyms: macro instruction

ارجاع به لغت macro

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «macro» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/macro

لغات نزدیک macro

پیشنهاد بهبود معانی