با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Macro

ˈmækroʊ ˈmækroʊ ˈmækrəʊ ˈmækrəʊ ˈmækrəʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    macros

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    کامپیوتر ماکرو (الگویی قابل برنامه‌ریزی که دنباله‌ای از ورودی‌های مشخص را به دنباله‌ای از خروجی‌های ازپیش‌مشخص تبدیل می‌کند)
    • - The macro reduced the coding time.
    • - ماکرو زمان کدنویسی را کاهش داد.
    • - The macro's efficiency improved the overall performance of the application.
    • - کارایی ماکرو عملکرد کلی برنامه را بهبود بخشید.
  • prefix
    بزرگ، درشت، در مقیاس بزرگ، ماکرو (-macro)
    • - Scientists use macrofossils to study past ecosystems and environments.
    • - دانشمندان از بزرگ‌فسیل‌ها برای مطالعه‌ی اکوسیستم‌ها و محیط‌های گذشته استفاده می‌کنند.
    • - Macromolecules are complex molecules composed of many smaller units.
    • - ماکرومولکول‌ها مولکول‌های پیچیده‌ای هستند که از تعداد زیادی واحد کوچک‌تر تشکیل شده‌اند.
  • adjective
    درشت، کلان، ماکرو
    • - The macro structure of the building was visible from afar.
    • - ساختار کلان ساختمان از دور نمایان بود.
    • - The macro lens captured the details of the insect's wings.
    • - لنز ماکرو جزئیات بال‌های حشره را ثبت کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد macro

  1. noun A single computer instruction that results in a series of instructions in machine language
    Synonyms: macro instruction

ارجاع به لغت macro

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «macro» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/macro

لغات نزدیک macro

پیشنهاد بهبود معانی