با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Marathon

ˈmerəθɑːn ˈmærəθn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    marathons

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    ورزش ماراتن (یکی از انواع دو که در مسافت ۴۲ کیلومتر و ۱۹۵ متر انجام می‌شود)
    • - I signed up for my first marathon.
    • - برای نخستین ماراتن خودم ثبت‌نام کردم.
    • - The marathon kicked off with hundreds of runners.
    • - ماراتن با حضور صدها دونده آغاز شد.
  • noun countable
    مجازی ماراتن، هر چیز طولانی (از نظر زمان)
    • - a speechmaking marathon
    • - یک دوره‌ی طولانی سخنرانی
    • - The endless meeting was a marathon.
    • - جلسه‌ی بی‌پایان ماراتن بود.
  • adjective
    ورزش مربوط به ماراتن
    • - She proudly wore her marathon medal around her neck.
    • - مدال ماراتن خود را با افتخار به گردنش انداخت.
    • - The marathon runner crossed the finish line.
    • - دونده‌ی ماراتن از خط پایان گذشت‌.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد marathon

  1. noun long-distance race
    Synonyms: cross-country race, endurance run, test of endurance

ارجاع به لغت marathon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «marathon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/marathon

لغات نزدیک marathon

پیشنهاد بهبود معانی