با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Mastoid

ˈmæstoɪd ˈmæstoɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun countable
پزشکی کالبدشناسی (مربوط به بخشِ) پستانکی (قسمت عقبی استخوان گیجگاهی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- She experienced pain in her mastoid area after the accident.
- او پس‌از تصادف دچار درد در ناحیه‌ی پستانکی شد.
- The mastoid plays a crucial role in ear anatomy.
- بخشِ پستانکی نقش مهمی در آناتومی گوش دارد.
adjective
پستانی، پستان‌مانند، شبیه به نوک سینه
- The sculptor crafted a mastoid figure that captured the essence of femininity.
- مجسمه‌ساز یک طرح پستان‌مانند ساخت که جوهر زنانگی را به تصویر می‌کشید.
- The ancient vase featured a mastoid design, reminiscent of the human form.
- گلدان باستانی دارای طرح پستان‌مانند بود که یادآور شکل انسان است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mastoid

  1. noun Process of the temporal bone behind the ear at the base of the skull
    Synonyms: mastoid-process, mastoid-bone, mastoidal
  2. adjective Relating to or resembling a nipple
    Synonyms: mastoidal

ارجاع به لغت mastoid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mastoid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mastoid

لغات نزدیک mastoid

پیشنهاد بهبود معانی