آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Mastoid

ˈmæstoɪd ˈmæstoɪd

معنی mastoid | جمله با mastoid

adjective noun countable

پزشکی کالبدشناسی (مربوط به بخشِ) پستانکی (قسمت عقبی استخوان گیجگاهی)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

She experienced pain in her mastoid area after the accident.

او پس‌از تصادف دچار درد در ناحیه‌ی پستانکی شد.

The mastoid plays a crucial role in ear anatomy.

بخشِ پستانکی نقش مهمی در آناتومی گوش دارد.

adjective

پستانی، پستان‌مانند، شبیه به نوک سینه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

The sculptor crafted a mastoid figure that captured the essence of femininity.

مجسمه‌ساز یک طرح پستان‌مانند ساخت که جوهر زنانگی را به تصویر می‌کشید.

The ancient vase featured a mastoid design, reminiscent of the human form.

گلدان باستانی دارای طرح پستان‌مانند بود که یادآور شکل انسان است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mastoid

  1. noun process of the temporal bone behind the ear at the base of the skull
    Synonyms:
    mastoid-process mastoid-bone mastoidal
  1. adjective relating to or resembling a nipple
    Synonyms:
    mastoidal

ارجاع به لغت mastoid

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mastoid» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mastoid

لغات نزدیک mastoid

پیشنهاد بهبود معانی