خدمت سربازی، خدمت نظامی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His military service shaped him into a disciplined individual.
خدمت سربازی او را به فردی منضبط تبدیل کرد.
She has to do her military service.
او باید خدمت نظامیاش را انجام دهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «military service» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/military-service